اگر خوب توجه کنیم به زندگی درخت و حیوان و موجودات دیگر ,همه آنها طبق
برنامه ایی که دارند عمل میکنند ,نمی توانند غیر از آنچه که برایشان نوشته اند
باشند , مثلا یک درخت نمیتواندامروز یک چیز باشد و فردا یک چیز دیگر و یا یک شیر
نمی تواند غیر خودش باشد ,یعنی تمام موجودات خداوند غیر از انسان دارای ثبات
هستند, این ثبات یعنی ,هرکدام از آنها تکلیف خودشان را در عالی ترین مراتب
دارند انجام میدهند,برای همین است که آرامش را از بطن خودشان منتشر میکنند
وما برای آرامش گرفتن به طبیعت پناه میبریم و انرژی میگیریم ,انسان تنها موجودی است که ثبات ندارد ,این لحظه یک طور و لحظه بعد طوری دیگر ,واین کلید دقیقا میتواند ,نشانه دوری و نزدیکی انسان را به تکالیف انسانی مشخص کند,همه غیر از انسان
مو به مو تکالیفی که به آنها محول شده ,انجام میدهند,بدون ذره ایی توقع پاداش,
میوه ومحصول این عملکرد, آرامش است ,وهمه ما به نوعی از جاری بودن آن در
طبیعت سود برده ایم,ولی چرا انسان به این حال و روز افتاده ,انسانی که خداوند
آنرا خلیفه کرده ,امروز از آنچه باید باشد فرسنگها دور شده ,انسان هم مانند دیگر
موجودات ,تکالیفی دارد,تمام ادیان ,خودشناسی,روانکاوی و ده ها راه ها برای این
است که انسان ها را تشویق به بازگشتن به این تکالیف انسانی کند که با دیگر
موجودات ,هماهنگ شود ,امروز همه غیر از انسان ,هماهنگ با رهبر اکستر در
سمفونی آرامش, می نوازند و انسان برای خودش چیزی که با روح کل هماهنگ
نیست ,می نوازد,یعنی انسان خلیفه,ارتقاع تنزل نسبت به دیگرموجوداتی که حق
داشتن انتخاب ندارند,پیدا کرده,چون تکالیف خودش را انجام نمیدهد,تکلیف چیست
به طور مثال,نماز خواندن روزه گرفتن ,غیبت نکردن ,مهربانی و محبت ,حق را وصلح
و وحدت را پاس داشتن و ده ها نمونه های دیگر که شما بهتر از من میدانید ,
اینها نمونه های تکالیف انسانی هستند,که در رفتارهای روز مره ما بایستی
رعایت شوند,ولی نمونه های بسیاری را میتوان زد که وقتی کسی خوبی میکند
ویا غیبت نمکند و یا دزدی نمیکند ,اینها را جزی از محسنات به حساب می آوریم
و وقتی محسنات شد ,مقام و ارزش هم دنبالش می آید و برایش جایگاه می آورد
در صورتی که تمام آنچه که مثبت است,اگر بجا بیاوریم ,تکالیف انسان است ,یعنی
تازه ما به حالت طبیعی خودمان بازگشته ایم ,تازه وارد هماهنگی با ارکستر و
رهبر ارکستر میخواهیم در سمفونی آرامش همسو شویم,تمام کوشش عالمان و
دانایان و پیامبران و آزادگان ووووو ,برای این همسو شدن انسان است ,وارد حلقه
آرامش شویم و تازه بعد از ورود است که کار خلیفه آغاز میشود که دیگر موجودات
حق ورود به آنجا را ندارند ,پاینده باشید
قرنها است که انسان بدنبال کسب قدرت در تلاش است,سمبل قدرت را امروزه پول میشناسیم,در روی کره خاکی میزان قدرت پول است ,واکثریت ما قدرت مند شدن را دوست داریم,وناخودآگاه به دنبال قوی شدن هستیم ,به درستی و نادرستی وراهای کسب کاری ندارم,با توجه به عمر کوتاه ونزدیکی مرگ ,انسان به دنبال یک قدرت جاودانه ایی میگشت و الان هم به یقین میگردد,ولی آیا این
واقیعیت دارد,آیا انسان ثروتمند ,قوی و قدرتمند است ,به نظر این حقیر ثروت
یعنی امکانات و هیچ ربطی به قدرت ندارد ,قدرت در رابطه با درون انسان است ,
یعنی انسان با هیچ منبع بیرونی ومادی به قدرت نمیرسد,وقتی من و تو که دنبال
قدرت هستیم و عامل آن دربیرون از ما نیست ,کجا دنبال آن بگردیم ,اگر پول
امکانات است و قدرت نیست , قدرت به چه دردی میخورد برای چه انسانها به دنبال قوی شدن میروند ؟
برای درک بهتر با مثالی شروع میکنم, فرض کنید در ایران زندگی میکنید ,میخواهید
به کشوری دیگر مهاجرت کنید ,دو حالت را میتوان در نظر گرفت ,حالت اول اینکه
برای مهاجرت که یک امر قطعی برای شماست ,برنامه ریزی بکنید,جمع آوری
اطلاعات از منابع گوناگون ,ازبابت زبان ,آب وهوا ,فرهنگ ,دین ,کار و غیره و شروع
به یادگیری و تمرین و آموختن و غیره کنیم ,ودرحالت دوم بدون برنامه,همین طوری راهی شویم و یک مرتبه خود را در کشوری غریب ببینیم , با زبان و فرهنگ ودین
وآداب وغیره نا آشنا هستیم ,به نظر شما کدام از این حالت مطلوبتر است ,در
حالت اول با آمادگی وقدرت زندگی جدید را باتمام مشکلاتش شروع میکنیم و آن
تمرین های گذشته ما را در این زندگی جدید یاری میکند و قدرت میدهد,ولی در حالت دوم وقتی خود را به کشوری که باهیچ چیزش آشنایی نداریم مهاجرت میکنیم ,زندگی بسیار بسیاربسیار سخت خواهد بود ,وانسان در آن لحظات که توان مقابله با واقعیت راندارد,بسیار ضعیف و شکننده است ,در این مثالی که زدم
نکته مشخص اولا مهاجرت است ,و نکته دوم آماده شدن و مهیا شدن برای
زندگی که تا به حال آنرا تجربه نکردیم ,اگر بخواهیم آنرا به زندگی امروز خودمان
معنا کنیم ,اینطور میشود که ما پول و ثروت مادی را نشانه داشتن امکانات برای
زندگی زمینی می شناسیم ولی بزرگان بزرگوار ما ,ما را به محبت و مهربانی و
صداقت وده ها نمونه دیگر تاکید کرده اند,آنهم بدون شرط و شروط ,تاکید کرده اند
برای رضای خداوند ,کار کنید ,هم برای اینکه ارتباطات دوستانه شود و هم اینکه
انسان را با قدرتمند شدن واقعی آشنا کند ,یعنی تمرین روحانی , یعنی هر
چقدر کار روحانی بی شرط انجام دهیم قدرتمندتر شده ایم ,واین درست نسبت
مستقیم دارد,این تمرین های معنوی زیبایی را در زندگی ما جاری میکند ,وهم ما
را قوی و قدرتمند و آماده برای مهاجرتی که در پیش داریم ,میکند ,یعنی هر دو سر
برد,در این حالت است که ما هم در این دنیا خوب و درست زندگی میکنیم و هم
با تمرین های معنوی زبانی نو را می آموزیم ,فرض کنید که من وشما به شهری
وارد شدیم که همه مهربانند و سخاوت مند و با صفا وغیره ,وما هیچکدام از آنها
نیستیم ,در جایی که همه می بخشند و من و تو نتوانیم ببخشیم ,آیا زندگی
دشوار نخواهد بود ,این نتوانستن ها را در همین دنیای خاکی بایستی با تمرینهای معنوی به توانستن تبدیل کرد ,خداوند بزرگ این توانایی را در درون تمام انسانها گذاشته,امیدوارم مطلب به این مهمی را در چند سطر خوب توضیح داده باشم که صدالبته همه شما بهتر از من میدانید و فرسنگها جلوتر از من در حرکت هستید
فقط عقب افتادگان از راه را فراموش نکنید , پاینده باشید.