زندگی

اجتماعی

زندگی

اجتماعی

تو و من

آغاز هر حرکت از خود شروع میشود,مشکلات را میبیند و میخواهد یکی,یکی
آنها را از سر راه بردارد,آگاه شدن از آنچه بر او میگذرد,مشکلات جسمی , روانی
و روحی , عمر دارد میگذرد و هر روز مشکلات جدید بر مشکلات قدیم ,افزوده تر
میشود,و میخواهیم با همان روش های قدیمی به مقابله با آنها برخیزیم ,درمانده
میشویم,به نقطه ایی خواهیم رسید که احتیاج به آگاهی جدید درباره جسم, روان
و روح داریم و هرکدام را در دسته و گروه خودش ,مورد شناخت قرار میدهیم ,
سعی در رفع مشکلات جسمی میکنیم ,  ارتباطات خود را مورد بازبینی قرار
میدهیم ,واز لحاظ روانی موشکافی میکنیم ,نیاز های خود را مورد توجه قرارمیدهیم
ومشکلات را که واقعیت امروز ماست,را میبینم واز توهم به واقعیت قدم میگذاریم,
روح را معنا میکنیم ,نیازهای روحانی را کشف میکنیم تا روح تشنه راسیراب کنیم,
نیت ها را صاف میکنیم,ومشکلات را نردبانی برای رشد میبینیم ,وآنقدر قدرتمند
میشویم که با مشکلات میرقصیم ,این آغاز خودشناسی است ,و وقتی در این
وادی که حرکتی دایمی تا آخر عمرمان است,جا افتادیم,پا را از حیطه خودمان به
طرف دیگران میگذاریم ,و در آن لحظه شروع میکنیم کمک به دیگران و اطرافیانمان
که واقعیت آنها را تاحدودی با خودمان مشترک میبینیم ,وبزرگتر میشویم, همیاری
وخدمت و همکاری واقعی را تجربه میکنیم,وبا رشد آنها, رشد میکنیم,بزرگتر و
قدرتمندتر پا را فراتر میگذاریم و وارد حیطه شهر و کشور و دنیا شده و در پی راهی
برای پایان دادن درد و رنج ,میگردیم ,و وارد جامعه انسانی که توان دفاع از حق و
حقوق بشر را دارند, میشویم ,سعی در شناخت درد و مشکل و رنج ,خود ,دیگران
,چه در این خاک و چه درآن سوی دیگر دنیا,و  جوابی و راه حلی را جستجو کردن
وآنرا تبلیغ کردن,هدفی برای زندگی ما خواهد شد ,واین یعنی پخش شادی بین
همه,و خداوند استعدادهای بیشمار در درون هرکدام از ما گذاشته که برا ی شاد
کردن کار کنیم و زیبایی بوجود بیاوریم ,وبهشت را در روی کره زمین پیاده کنیم تا
همه طعم سعادت و خوشبختی را بچشند,واین آغاز بایستی از خودمان شروع
شود, هر راهی غیر ازخود بیراهه است ,در این صورت ما به وحدت رسیدیم ,کاری را
که تمام هستی در راستای زیبایی میکند,ماباآن هماهنگ شدیم,وروح وروان و
جسم به سلامت میرسند,وسماع شروع میشود,وما با این کار ارتقاع روحانی
پیدا میکنیم,پاینده باشید 

در پرتو نور الاهی

وخداوند با همه خوبی ها رابطه دارد,درک وفهمیدن اخلاقیات خوبی است , که
آنچه را تا به امروز بزرگان حقیقی ,از آن به اخلاقیات یاد کرده اند که همان خوبی
است ورعایت آن جزیی از سلامتی جسمانی و روانی ماست ,میتوان به عدالت
که آنرا به ,دیگری را پذیرفتن ودیگری را دیدن ودیگری را به رسمیت شناختن و
در کلام اعظم آنچه را بر خود نمی پسندی بردیگران نپسند,می توان معنا کرد که
صد البته نسبی است و مطلق نیست وشمابهتر از من می توانید آنرا معنا کنید,
وعشق و محبت جزی از اخلاقیات است ,که پیرو عشق و محبت چگونه می تواند
سیر سر به بالین بگذارد و کاری نکند ,عاشق مهربان از بخشیدن بی شرط که نه
ترس از جهنم دارد و نه سودای بهشت,از اینکه در این دنیای پر از نعمت و وفور
مردمان بسیاری از داشتن و بهره بردن امکانات خدادادی بی بهره اند,رنج می برد
و به اندازه خودش می خواهد کاری کند و سهمی از عشق ببرد ,غم دیگری را
غم خود دیدن ,همه را آشنا دیدن ,این عاشقی است ,وتاکید بر واقعیت و حقیقت
که دیدن حق وحقیقت یکی دیگر از جنبه هایی است که انسان را در مدار پرتو
تابش نور خداوند قرار می دهد,با دیدن واقعیت ,کار درست که راه حل وانتخاب
درست که نتیجه و محصول درست ببار می آورد,کار انسان اخلاقی است ,در
غیر این صورت همیشه در توهم سیر خواهیم کرد ,وانسان اخلاقی همیشه سعی
میکند که به دیگری فرصت زندگی بدهد ,مشورت پایه آزادی اوست ,روزی را که از
اوسوال می کنند که چرا باعث سد کردن رشد دیگری شدی ؟این را نمی خواهد
او آزادی را خود بودن و واقعی بودن میبیند ,وقتی به دیگری اجازه خود بودن دادیم
او را از رنگ و ریا و دروغ وتظاهر وخیلی از چیزها رها و آزاد کردیم واین آزادی را او
ارج می گذارد واز دل این آزادی حرمت بیرون می آید ,وانسان حرمت دارد نه احترام
که احترام ,می تواند نصیب بعضی نشود ,ولی حرمت شامل همه انسان هاست
وکلام آخر اینکه هر کاری که سود ونفع همه موجودات عالم را در بر بگیرد ,یعنی
خداپرستی,زندگی میدان تمرینی است برای خداپرستی وقرار گرفتن در مدار تابش
نور الاهی ,پاینده باشید. 

بردن و باختن

بازی فوتبال را دیده ایم, دو تیم رودر روی هم با روش های متفاوت تلاش میکنند
پیروز میدان شوند و برنده زمین بازی را ترک کنند ,یکی میبرد وسرشار از لذت برد,
از خودبی خود میشود و یکی میبازد و بازنده شده و سرشار از احساسات بد, از
 لذت برد ,دستش کوتاه.
درست در میدان زندگی , بین من و تو و ما و اکثریت به اتفاق مردمان دنیا ,این
بازی در جریان است , در میادین اقتصادی ,سیاسی , ورزشی و غیره , اینکه هر
کدام از ما تلاش میکنیم برنده باشیم,وهیچکدام از ما نمی خواهیم بازنده باشیم ,
در بطن و درون بردن, لذتی نهفته که ما تلاش میکنیم به آن لذت برسیم و سعی
میکنیم تا آنجا که ممکن است ,این لذت نسیب من شود و نسیب تونشود,و هر
روشی را برمی گزینم تا این امر محقق شود,اکثریت ما ,از صبح تا شب همین کار
را میکنیم,لذت چیزی بد و نکوهیده نیست ,خداوند در نهاد مادیات ,لذت را گذاشته
که تمام موجودات عالم از آن بهره ببرند ,ولی وقتی انسان به لذت پرستی دچار
میشود ,اشکال از اینجا شروع میشود,درفرهنگ برد و باخت,که در تمام دنیاآنرا در همه چیز میبینیم ,آنکه میبازد سروپای وجودش از احساسات بد و ناخوشایندی
که در درون او مالامال وجود دارد طغیان میکند ,انگار بردن , سرپوشی برروی این
احساسات است ,واین بازمیگردد به دورانی کودکی ما که اکثرادرد آور و ناگوار بود,
در واقع ما مردمان برای اینکه از احساسات بدی که در درون ما آماده طغیان است
خلاص شویم بایستی دست از این بازی که یک طرف آن بازنده است برداریم ,و
فرهنگ جدیدی را آغاز و تبلیغ کنیم بنام (برد ,برد ),یعنی بایستی کاری کنیم که
طرف مقابل هم ببرد و هم ما برنده باشیم , در بازی بردن وباختن پیامیکه رد وبدل
میشود ,من خوبم برای اینکه برنده شدم و تو بدی برای اینکه باختی ,(من خوبم
وتوبدی),واین بازی انسان را بالاخره به دام من بد هستم می اندازد که طغیانی
را در بر خواهد داشت ,ولی در تعلیم و تربیت جدید راه حل خروج , بازی برد . برد
است که در خود پیام من خوب هستم و تو هم , خوب هستی را بازگو میکند ,و
این عمل آرام آرام انسان را از حیطه خشم و خشونت به حیطه صلح و آشتی که
حیطه عشق است منتقل میکند,واین بازگشت یکی از راه های عشق است,
پاینده باشید.