از بدو تولد انسان تا به امروز,انسان در راه تکامل و رشد قدم میگذارد,به طرف
کمال در حرکت است, پس نقص و ناقص بودن اجتناب ناپذیر است ,همه ما نیازمند
هستیم, نیازمندی و نقص دو روی یک سکه هستند , پس اولین توهمی که ما در
آن اسیر هستیم و بایستی از آن آزاد شویم ,دست برداشتن از کامل بودن و پرفکت بودن است,با دست برداشتن از کامل گرایی ,مقدار زیادی از انرژی ما آزاد خواهد شد, پذیرش خودمان به عنوان یک موجود خطاکار که میخواهد راه درست را یاد بگیرید,در این صورت ماقدم به راه کمال میگذاریم,چرا انسانی که ناقص است ادای انسان بی نقص رابایستی بازی کند,دست برداشتن از این بازی مارا از اسارت آزادمیکند,توهم کامل گرایی و سعی در بی نقص بودن ما را بیمار کرده ,انسانی که نقص را پذیرفته ,به طرف کمال که برای ما نسبی است ,حرکت میکند و در راه ,ساخته میشود و میسازد,در صورتی که انسان هایی که راهی را طی نکردند و می خواهند همیشه پرفکت و کامل باشند ,فشار بیش از حدی را بایستی تحمل کنند که همین فشار آنها را از پا درمی آورندودرنهایت آنها را بیمار میکنند,وانواع واقسام توقعات در آنها رشد میکنند,در صورتی که کسانی که به طرف کمال و رفع نقص ویادگیری وسازندگی روی می آورند, توقعات در آنها آرام آرام کم میشوند, توقعات ریشه خشونت است ,توقعات اژدهای هزار سری است که نمی توان تمام سرهای آنرا قطع کرد,هر چقدر به طرف کمال و آگاهایی حرکت کنیم و بیدارتر شویم ,توقعات آب می شوند ,از دیگران برداشته میشوند,وما از این طریق به یک استقلال نسبی خواهیم رسید,ما در ابعاد زیادی بایستی آگاه شویم,
کم شدن توقعات ,خشک شدن خشونت در ماست ودر نتیجه رشد لطافت در ما,
تنها راه ازبین بردن خشونت در دنیا ,رفتن به راه کمال است ,وهرکسی این وظیفه
را دارد ,این وظیفه روحانی ماست,این استقرار در بهشت است,کمال مطلق
خداوند است ,تنها راه نجات ما ,همین است,پاینده باشید.